امروز بعد از سال ها رفتم نونوایی البته نمیخواستم برم به قصد خرید نان باگت رفتم . هوا بارونی بود دلم خواست یکم بیشتر بیرون بمونم رفتم تو صف 

-خانم شما چند تا میخوایین 

+ من سه تا 

- پس برو اونور اینجا صف یه دونه ای ها ست

- دخترم شما اخری هستی؟

+بله 

-پس من برم بیام  جام همین جاست

شاطر: پند تا میخوایین 

+سه تا 

-ساده یا خاشخاشی

+خشخاشی

-یه رو یا دو رو 

+دو رو 

نون ها را انداخت رو میز تا دست زدم دستم سوخت شاطر گفت سنگ خانوم خیلی داغه خیلی داغ

خیلی خوب بود نون ها رو گرفتم و از طولانی ترین مسیر برگشتم 

--------------------------------------------------------

پ ن : من کی اینقدر دور شدم از خودم

پ ن: درس هام خیلی زیاد شده حساب کردم دیدم من از کلاس اول تا الان بیشتر از 20 ساله که دارم درس میخونم بعدا باید برا بچه ام تعریف کنم 

 

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Dawn گر عقل پشت حرف دل اما نمی گذاشت رسانه تخصصی طراحی سایت دکتر وب مستر شرکت خرید و فروش فلزیاب جویندگان طلا یادداشت های اینجانب نمونه سوالات تعمیرکار ماشینهای الکتریکی درجه 2 { امتحانی } ستاره سهیل خريدو فروش همه چیز درباره مبلمان